جدول جو
جدول جو

معنی حج گزار - جستجوی لغت در جدول جو

حج گزار
(زرر / زَ بَ)
حاج. آنکه زیارت کعبه با شرائط وارده در شرع کند:
گر بشنود کسی که تو پهلوی کعبه ای
حج ناگزارده شود از کعبه باز پس.
سعدی
لغت نامه دهخدا
حج گزار
زایر بیت اله، حاجی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حق گزار
تصویر حق گزار
کسی که به حق حکم می دهد و به راستی و حقیقت عمل می کند، دادگر، آنکه حق احسان دیگری را ادا می کند
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
موافاه. (منتهی الارب). اجرای اعمال حج
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ رَ / رِ دَ / دِ)
اداکننده حق. صاحبان حق. پاسدار حق. شاکر:
بندگان و کهتران را حق چنین باید شناخت
شادباش ای پادشاه حق شناس حقگزار.
فرخی.
بناکرده خدمت دهی حق خدمت
که دیده ست هرگز چو تو حق گزاری.
فرخی.
شمس الکفاه صاحب سید وزیر شاه
بوالقاسم احمدحسن آن حرّ حق گزار.
فرخی.
هم حق شناس باشد هم حقگزار باشد
هم در بدی و نیکی اسپاسدار باشد.
منوچهری.
شود باطل چگوئی حق هرگز
اگر حق را نباشد حقگزاری.
ناصرخسرو.
آن حکیم پاک اصل و رادمرد معتبر
آن کریم دین پژوه و حق نیوش و حقگزار.
سنائی.
گرملیحی یا قبیحی ور لطیفی یا کثیف
بندۀ صدر جهانی حق شناس و حق گزار.
سوزنی.
دلشاد باش و خرم و خوش خوش طرب فزای
بنده نواز باش و حق اندیش و حق گزار.
سوزنی.
بسیار منت است ترا بر من از قیاس
کان را بعمرها نتوان بود حقگزار.
سوزنی.
زهی بندگان را خداوندگار
خداوند را بندۀ حق گزار.
سعدی.
اینش سزا نبود دل حقگزار من
کز غمگسار خود سخن ناسزا شنید.
حافظ.
بحق صحبت دیرین که هیچ محرم راز
بیار یک جهت حقگزار ما نرسد.
حافظ.
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق گزاران یاد باد.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ / دِ)
باج دهنده. (آنندراج). مالیات بده. آنکه بکسی باج میدهد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حَ گُ)
ادای حق. شکران: و ذکر حریت و حق گزاری او بدان مخلد گردانیده اند. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ دَ / دِ)
رجوع به حق گزار شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
جای حج گزاردن:
بر گنگ و حجگاهشان تاختند
بر آن آب گنگ اندرانداختند.
اسدی (گرشاسب نامه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حج گزاردن
تصویر حج گزاردن
حج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حق گزار
تصویر حق گزار
دادگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حق گذار
تصویر حق گذار
داد گذار دادگر، سپاسگزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقگزار
تصویر حقگزار
داد گر عادل، قدر دان شکر گزار
فرهنگ لغت هوشیار